اراد جون مامان و بابااراد جون مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

نی نی دوست داشتنیه مامان و بابا

34 هفتگیه ارادییییییی

1392/4/21 16:29
نویسنده : نازنین غلامی
266 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانی خیلی روزای سختیه دارم دیوونه میشم اههههههههههههههگریه

خسته شدم همش گرممه دارم میپزم همش در حال عرق ریختنم توام که ماشالله امونمو بریدی یه سره

ارنج و زانو و......تو دنده هامه نمیذاری مامانی نفس بکشه

از اونورم شما بزرگ شدی دل مامانی دیگه جا نداره هی فشار میاری به معده ی مامانی یه سره معده

ام داره ترش میکنه خلاصه خیلی روزای بدیههههه

منم که لوس همش بهونه میگیرم به بابایی غر میزنم گریه

راستی هفته ی پیشم رفتم دکتر بهم سونو نداد ببینمت فقط وزن و فشار مامانی رو گرفت  ازمایش واسه

بانک ناف نوشت گفت دوهفته دیگه برم پیشش خلاصه اینم از دکتر رفتن ماااااااااااعصبانی

راستی الانم 3 روزه ماه رمضون شروع شده من که نمیتونم روزه بگیرممم گل پسرمممم

یه چیزه دیگه خواهش میکنم این هفته های اخرو بهتر با هم راه بیایم یه چیزی بگم بخندییییی دیشب

بابایی داشت سحری میخورد ساعت 3:20 بود منم تو تخت دراز کشیده بودم یهو همچین جیغ زدم بابایی

دویید ترسید اومد تو اتاق میگه چی شده میگم هیچی این پسرت همچین لگد زد تو دنده هام که دندهام

دارن همش تیر میکشن بعد بابایی کلی باهات صحبت کرد که مامانو اینقدر نزنی گناه داره توام اروم شدی

یکم گوش شیطون کررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررفرشته

بعد صبح به بابات میگم این پسرت تکون نمیخوره میگه پسرم حرف گوش کنه از باباش حرف شنوی دارهخنده

منو میگی دیگه مردم از خندهههههههه گفتم شدید 2 به 1 بغل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)