چه جوری فهمیدم اومدی تو دلممممممم
یه چند روزی بود دلم خیلی درد میکرد بعد نزدیک موعد پری هم بود منم به خاله گلی گفتم علایممو خاله گلی گفت نینی داری
من گفتم نههههه ١ روز مونده به موعد ساعت ٨:٣٠ صبح خاله گلی زنگید بابایی هم بغل من خواب بود گفت
همین الان برو بیبی جک بذار منم نمیخواستم بابایی بفهمه گفت کی بود گفتم دوستم گلی یه کار خصوصی داشت
بابایی هم اونروز تا ساعت ٩ خوابیده بود بلندم نمیشد اخر اینقده غر زدم که بلند شد گفت تو امروز مشکوک میزنی میخوای چیکار کنی گفتم هیچی برو دیرت شده
تا بالاخره بابات رضایت داد ساعت ٩:٣٠ از خونه رفت تا پاشو گذاشت منم دوییدم تو دستشویی حالا از ساعت ٨ صبحم دستشویی نرفته بودم منتظر بودم تا با ادرار صبحگاهی بذارم
خلاصه گذاشتموووووو یهو دیدمممممممممممم بله همون موقع ٢ خط افتاد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی