اراد جون مامان و بابااراد جون مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

نی نی دوست داشتنیه مامان و بابا

سه ماهه شدی مامانی

1392/8/24 23:33
نویسنده : نازنین غلامی
504 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دلبرممممم

دورت بگردم مامانی عاشقتم مخصوصا وقتی بهم میخندیقلب

واااااااااااااییییییییییییی پسری روزای با تو بودن چه روزای خوبیه اینقدر سرم گرمه نمیرسم بیام تو وبلاگت

سر بزنم برات بنویسم

اقا اراد منو بابایی واست نذر کرده بودیم غذا بدیم محرمیه واسه سلامتیه تو واسه همین روز تاسوعا

قیمه نذری دادیم خیلی ام خوشمزه شده بودزبان

مامانی عاشقتم الان یه کوچولو سرما داری بهت استامینیفون دادم لالا کردی که منم یه ذره به کارام برسم

مامانی هنوز وقت نکردم ببرمت چکاب سه ماهگی فردا میبرمت میام جدول رشدتو کامل میکنم

تغییرات اراد :پسرم قشنگ گردن گرفته دمر میخوابی یه ببری داری خیلی دوسش داری واست میرقصه

شعر میخونه توام هی دست وپا میزنی بگیریش مامانی قربون خنده هات بشم که دیگه صدادار

شده خندهخلاصه دلقکی شدی واسه مامان فردا ببزمت پیش دکتر ببینم این ماه

چقدر رشد کردی پسر گلمممممم راستی یادم رفت بگم پسر خاله فاطمه به دنیا اومد

چند روز پیش خاله اسمشو گذاشته سام امروز رفتیم دیدنش مامانی سامم مثل تو زردی گرفته

طفلییییییی

پسرم  3 ابان رفتیم کیش با مامان شیرین و دایی سیامک خیلی خوش گذشت توام خیلی

پسر خوبی بودی مامانی رو اذیت نکردی اینم دومین مسافرتت بود

بیرون میخواستیم بریم کالسکه تارا رو میگرفتیم تورو میخوابوندیم توش میرفتیم اخه من یادم

رفته بود واست کالسکه ببرم پسرم

وقتی دیدم چقدر خوب تو کالسکه میشینی واسه اون روز که نذری داشتیم

کالسکه ات رو بردم تو پارکینگ همش تو اون بودی اینم اولین بار از کالسکه استفاده کردی جیگرررررررزبان

پسرم راستی روز شهادت حضرت علی اصغر سقا شده بودی با من عکس انداختی الان

میذارم تو وبلاگت دیروزم عاشورا بود با بابایی رفتی هییت بابایی

ماشالله دیگه بزرگ شدی پسرم بووووس مثل اینکه داری بیدار میشی

کارم شده همین دیگهبامن حرف نزن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

گلی
26 آبان 92 22:44
نذری که بهمون ندادی لااقل عکس بزار. شوخی میکنم نذرت قبول باشه انشاا... آراد سالم و سلامت باشه.
[MaDaR[MaNiA
1 دی 92 23:02
3 ماهگی مبارک باشه عزیزم میشه به وبلاگ منم سر بزنید و نظر بدید؟