همه ی عالم فهمیدن اومدییییییییییی
بابایی تا فهمید سریع تلفنو گرفت زنگید به بابا علی (بابا خودش) به اونا گفت واسه نینیه ما سوغاتی یادتون نرههههههه اونام کلی خوشحال شدن گفتن قبل از اینکه ما بگیم به دلشون افتاده بوده واستخریده بودن اخه بابایی ومامانی مشهد بودن خلاصه بعد اونام زنگید به ماما شیرین و بابا علی گفت به ارزتون رسیدید ابروی منو جلو بابام برد الان دو روزه از خجالتم با بابا جونم نحرفیدمممممم اخه من از بابا علی خجالت میکشم چیکار کنم اخهههههههه اینم عکس سوغاتیه مامانی اینااااااا............ ...
نویسنده :
نازنین غلامی
1:08